ما هم مثل همه! آدمهايی با دغدغهها متفاوت و بیپايان، از روزمرهگیها گرفته تا بلندپروازیهای ذهنمان که همهی اينها روزهای سفيد و سياه و خاکستری هر هفتهمان را میسازد. چه همهمان حاضر باشيم چه نه، قرارهای هفتهگی داريم تا در کافهيی دور هم بنشينيم و از فيلمهايی که ديدهايم حرف بزنيم. اسم قرارهايمان را چند وقتیست «آلفکوسيفيا» گذاشتهايم.
جمع اين همفيلمبينی کوچک ما از صبحهای جمعه در «کافه فروغ» شيراز شروع شد؛ صبحهای جمعهيی که به جای غلتيدن در رختخواب تا نزديکای ظهر شده بود برنامهی صبحانه را با هم خوردن، از آش سبزی با نان سنگک گرفته تا کوفته برنجی و آن دستپخت هوسبرانگيز خواهر «امير»* و بعد فيلم ديدن و در بارهشان بحث کردن. بساط کافه که جمع شد، ديگر دور هم فيلم نمیبينيم، اما هر کدام در خانههامان باز فيلم میبينيم و خاطرههای دستهجمعی با هم بودنمان را در هر کافهی ديگری دنبال میکنيم. حالا آن صبحهای جمعه جايش را داده به عصرهای شنبه.
با هم میبينيم، با هم میخوريم، با هم میخنديم، با هم فکر میکنيم، با هم شک میکنيم، با هم نقد میکنيم، با هم میشنويم، با هم دوستی میکنيم و آخر، هر کدام به زندهگی جداگانهمان بر میگرديم. همين!
صفحات آلفکوسيفيا که مخلوق مشترک اين آدمهاست، مکانیست مجازی برای گزارش اين قرارها و ثبت نوشتههاشان. برای همراهی با آلفکوسيفيا لازم نيست که به شيراز بياييد، از هر کجا میتوانيد مهمان يا عضو اين حلقه شويد. خوش آمديد!
* امير يکی از اعضای اين حلقه است که نام آلفکوسيفيا بنا بر ايدهی او و البته در فرآيند انتخاب دستهجمعی شکل گرفت.